فرض مي كنيم
لحن آسمان
موقعي كه از تو حرف مي زند
گل بهي موجز كرشمه اي است.
ما
از كدام سمت
بايد اين ترانه را بغل كنيم!!!؟
برچسب : فرضيات, نویسنده : 1mehdishamsab بازدید : 82 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:05
فرض مي كنيم
يادگار خون سرو
از سروده هاي سايه نيست.
ناگزير
شاعري بلند و مهربان
خلق مي كنيم
تا برايمان
يادگار خون سرو را
از دوباره
بغضْمان كند.
فرض مي كنيم
از زبان برگ
ماجراي سالهاي دور نيست
قصۀ هميشه هاست .
مي روم
تا زبان برگ را
_رگ به رگ_
از معلمي كه سالهاست
با زبان برگ
آشناست
يادور شوم.
به خدا می برم پناه از عشق
عشق شوریده ای است سرگشته
بی قراری است دربدر گشته
رفتنیهای پرخطرها عشق
بی سرانجامی سفرها عشق
ناتمامیم مثل این دو سه خط.
فرض می کنیم
نرخ رشد بی قراری و غزل
کمتر از
نُرم آسمانی است.
دست ما و دامنِ
( ای تمام عاشقانت بی قرار
ای تمام بی قراران عاشقت)
تصمیم گرفته ام مصمم باشم
باشم باشم باشم باشم باشم...
کوه است پناه و پشتم آری آری
باید باید محکم،محکم باشم
باشم باشم باشم....